دیدار عراقچی و نماینده ویژه وزیر خارجه روسیه در امور قفقاز لاریجانی با نخست وزیر لبنان دیدار و گفت‌و‌گو کرد سوء تغذیه ۳۲۰ هزار کودک و ۵۵ هزار زن باردار در غزه روبیو: اخوان‌المسلمین در فهرست تروریستی قرار می‌گیرد لاریجانی: هیچ قصدی برای دخالت در امور لبنان نداریم انتصاب مدیرکل مجلس معاونت کنسولی، مجلس و ایرانیان وزارت امور خارجه/ حسین نوش‌آبادی کیست؟ حمایت اسپانیا از طرح ماکرون برای مأموریت سازمان ملل در غزه زلنسکی: اوکراین نمی‌تواند با واگذاری بیشتر خاک خود در ازای آتش‌بس موافقت کند ادعای نتانیاهو درباره برنامه هسته‌ای ایران حمله ۶ پهپاد یمنی به ۴ موضع حیاتی در اراضی اشغالی گزارش سالانه حقوق بشر آمریکا: خشونت روزانه اسرائیل در کرانه باختری رکورد ۲۰ ساله را شکست وزارت خارجه یمن: عملیات نیرو‌های مسلح ما برای همبستگی با غزه است رایزنی وزیران خارجه عربستان و آمریکا درباره تحولات غزه مصر: کمیته‌ای از ۱۵ شخصیت فلسطینی برای اداره غزه به مدت ۶ ماه تشکیل شده است زلنسکی به گفت‌و‌گو‌های ترامپ و پوتین دعوت نشده است
«راهبرد معاصر» گزارش می‌دهد؛

نقشه نتانیاهو برای هژمونی غرب آسیا

اگر این پیش‌فرض صحیح باشد که سیاست غرب آسیای آمریکا در خدمت رژیم صهیونیستی است، آنگاه باید به این پرسش پاسخ دهیم سران صهیونیست به اتکای نیروی این قدرت فرامنطقه‌ای قصد دارند چه پروژه‌هایی را در منطقه به پیش ببرند.
محمد بیات؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۸ - ۰۱ مرداد ۱۴۰۴ - 2025 July 23
کد خبر: ۲۸۴۲۶۷

نقشه نتانیاهو برای هژمونی غرب آسیا

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ روزگاری افسران انگلیسی و فرانسوی با کشیدن نقشه «خاورمیانه جدید» و ایجاد واحدهای سیاسی نوظهور تصمیم گرفتند تا در دنیای پساامپراتوری عثمانی به حفظ حداکثری منافع خود از منطقه غرب آسیا بپردازند. این دنیای جدید خیلی زود تحت تأثیر رقابت آمریکا و شوروی در میانه جنگ سرد قرار گرفت و سبب شد تا کشورهای منطقه به دو گروه «محافظه کار پادشاهی» و «سوسیالیست پان عرب» تقسیم بندی شوند.

این مدل استثناگرایی بیش از آنکه ناشی از شعار «آمریکا اول» باشد، تحت تأثیر لابی قدرتمند صهیونیستی در واشنگتن و ارتباطات مستقیم و غیرمستقیم آمریکایی‌ها با «آیپک» است

در تاریخ معاصر غرب آسیا شاید هیچ واحد سیاسی به اندازه رژیم صهیونیستی اقدام به تجاوزگری علیه کشورهای همسایه و محیط پیرامونی خود به بهانه «دفاع پیش‌دستانه» نکرده است. در جریان نبرد «طوفان الاقصی»، رژیم صهیونیستی با حمله به نوار غزه، کرانه باختری، لبنان، سوریه، مصر، یمن، عراق و ایران نشان داد برای توسعه سرزمینی و تحقق برنامه‌های ژئوپلیتیکی خود هیچ «خط قرمزی» ندارد و به حمایت آمریکا و کشورهای غربی به دنبال تغییر نقشه غرب آسیا و تبدیل شدن به هژمون جدید آن است. این واقعیت جدید تنها تهدیدی ایران و متحدان منطقه‌ای آن نیست، بلکه می‌تواند «خطر وجودی» علیه سایر بلوک‌های قدرت و واحدهای سیاسی در منطقه غرب آسیا باشد.

امروز می‌توان با استناد به فکت‌های قابل اتکا از وجود نوعی استثناگرایی در دستگاه سیاست خارجی آمریکا در قبال رژیم صهیونیستی سخن گفت. در حالی که اروپا بیش از دوسال درگیر جنگ اوکراین است و ارتش روسیه توانسته بر یک‌چهارم این کشور اروپایی سلطه یابد، به محض آغاز معرکه «طوفان الاقصی» و افزایش منازعه میان ایران و رژیم صهیونیستی، دولت آمریکا تصمیم می‌گیرد تا عمده کمک‌های مالی- تسلیحاتی خود را به سمت جبهه فلسطین اشغالی هدایت کند.

این مدل استثناگرایی بیش از آنکه ناشی از شعار «آمریکا اول» باشد، تحت تأثیر لابی قدرتمند صهیونیستی در واشنگتن و ارتباطات مستقیم و غیرمستقیم آمریکایی‌ها با «آیپک» است. این موضوع کلیدی سبب شده است تا آمریکایی‌ها بیش از آنکه به ترکیه (متحد ناتو) یا امارات (شریک نظامی اصلی) خود اهمیت دهند، سیاست غرب آسیای خود را به استخدام منافع رژیم صهیونیستی درآورند.

اگر این پیش‌فرض صحیح باشد که سیاست غرب آسیای آمریکا در خدمت رژیم صهیونیستی است، آنگاه باید به این پرسش پاسخ دهیم سران صهیونیست به اتکای نیروی این قدرت فرامنطقه‌ای قصد دارند چه پروژه‌هایی را در منطقه به پیش ببرند. با خیزش اقتصادی چین (طرح کریدوری یک کمربند- یک جاده) و افزایش حضور ژئوپلیتیکی روسیه در بحران‌های ژئوپلیتیکی منطقه (مانند جنگ‌های سوریه و لیبی)، صهیونیست‌ها فرصت را غنیمت شمردند و اقدام به برساخت مفهوم جعلی به نام دوگانه «اتوکراسی» و «دموکراسی» کردند.

در این تقسیم بندی کشورهای تجدیدنظر طلب در نظام بین الملل مانند چین، روسیه، ایران و کره شمالی در سویی و در سوی دیگر اعضای بلوک یوروآتلانتیک و متحدان منطقه‌ای آنها حضور دارند. تل‌آویو با این صورت بندی جدید بار دیگر به هسته مرکزی سیاست خارجی آمریکا برگشت و وظیفه مهار قدرت‌های یاد شده را در بال غربی حوزه ایندوپاسفیک برعهده گرفت. پیشبرد پروژه صلح ابراهیم، کریدور آیمک و در نهایت تلاش برای تضعیف محور مقاومت در این بستر قابل تحلیل است. با در نظر گرفتن این ملاحظه اقدامات آتی رژیم صهیونیستی نیز در منطقه قابل پیش‌بینی خواهد بود و می‌تواند برای مقابله آن برنامه ریزی کرد.

اکنون رژیم صهیونیستی با حمله به قلب محور مقاومت یعنی جمهوری اسلامی ایران قصد دارد تا از ظهور نظم جدیدی خبر دهد که طبق آن رژیم صهیونیستی به عنوان بازوی امنیتی و کشورهای جنوب خلیج فارس به عنوان بازوی اقتصادی شناخته می‌شوند. نکته کلیدی آنکه اگر برنامه رژیم صهیونیستی به این نقطه ختم شود شاید کشورهای محافظه‌کار عربی و ترکیه بتوانند خود را با وضعیت جدید انطباق دهند، اما نکته اساسی آنکه تل‌آویو طبق دکترین دفاع پیش‌دستانه قصد دارد در عمق کشورهای پیرامونی خود نفوذ کند و با اشغال بخش‌هایی از خاک سوریه، لبنان و احتمالاً اردن دامنه اشغالگری خود را در منطقه توسعه دهد. این وضعیت جدید سبب خواهد شد تا محور اخوانی، بلوک محافظه کار عربی و محور مقاومت با درک «تهدید مشترک» به دنبال مهار آن در منطقه غرب آسیا باشند.

اکنون رژیم صهیونیستی با حمله به قلب محور مقاومت یعنی جمهوری اسلامی ایران قصد دارد تا از ظهور نظم جدیدی خبر دهد

بهره سخن 

پس از فروپاشی دیوار برلین و پیروزی آمریکا در «جنگ سرد»، بسیاری از کارشناسان حوزه روابط بین‌الملل بر این اعتقاد هستند اهمیت ژئوپلیتیکی رژیم صهیونیستی به شکل قابل توجهی در دستگاه سیاست خارجی آمریکا کاهش یافته است. این موضوع سبب می‌شد تا واشنگتن همانند قبل رژیم صهیونیستی را متحدی قابل اتکا برای تضعیف متحدان عرب شوروی یا جاسوسی از مسکو در نظر نگیرد و به تدریج میزان کمک‌ها به این رژیم را کاهش دهد. صهیونیست‌ها برای جبران این «شرایط ویژه» تصمیم گرفتند با فعال کردن لابی خود در «کی استریت» و همکاری با «نئوکان‌ها» در کنگره و کاخ سفید، از «نظم نوین جهانی» و کمپین مبارزه با تروریسم سخن بگویند.

از آغاز حادثه 11 سپتامبر 2001 میلادی تا حمله آمریکا به تأسیسات هسته ای کشورمان خطی تاریخی مشاهده می‌کنیم که در آن بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی سعی دارد به هر قیمتی آمریکا را در منطقه غرب آسیا نگه دارد و از قدرت این کشور به نفع خود بهره برداری کند. صهیونیست‌ها در این مدل جدید، سلطه بر غرب آسیا را معادل برتری ژئوپلیتیکی بر رقبای جهانی واشنگتن یعنی روسیه و چین تعریف کردند. 

ارسال نظر
آخرین اخبار